پاناسیا به قلم عاطفه امیرانی
پارت پنجاه و پنجم
زمان ارسال : ۲۱۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 21 دقیقه
سی و سه. دوستت دارم!
.
.
-چقدر خوشگل شدی!
همین بود. از وقتی که مقابلش نشسته بود، ناباورانه به تک تک اجزای صورتِ دخترِ مقابلش، خیره مانده بود و گویی آنها را از بر میکرد.
الینارز با شنیدن این جمله، خجالت زده ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آمینا
20الینارز خوب واسه باباش سنگ تموم گذاشت جلو مامانش 👌👌یونا به تو چه فضولی کردی .حال خوش آسمان به ریخت مریضی تو بچه.